فعلا بی نام
بیمارم که هفت ماهه بارداره و فشار پولمونریش بالاست. دکتر گفت باید اعزام بشه یزد یا کرمان، گفت من پول ندارم، و دکتر که به روی خودش نیاورد و پرستار که خودشو به نشنیدن زد و من که دستام تو جیب روپوشم بود و داشتم با دقت اغراق آمیزی به طرح کفشام نگاه می کردم
يه روز كه عينكم داشت از چشمم مي افتاد پايين، حينى كه داشتم با انگشتم مى بردمش بالا، يه لحظه شديد حس كردم فرهادم(مصطفى زمانى) :دى
+ دو بار حين CPR يادم رفت اول عينكمو در بيارم، موقع ماساژ هى ميخواست بيوفته، تا برسم به صدتا، كلى اذيت بودم
داشتم کتابا و جزوه هامو مرتب می کردم که این جمله رو که روی یه برگه ای نوشته بودم پیدا کردم:
'Despite my tendency to keep eighty percent of myself to myself, I liked being surrounded by people.'
انقد در مورد من صدق می کرد که شدید شک کردم شاید مال منه. تو دفترچه ام دنبالش گشتم نبود،
تو نت سرچ کردم. ناراحت شدم وقتی فهمیدم صاحب داره.
قلبم درد گرفت...
این جمله باید مال من می بود
شعار استاد ق: مثبت براى يكى، منفى براى همه!
5 دقیقه های پایانی کارورزی های ما با استاد ق
- استاد ق: فلانی برو واسه خودت منفی بذار
- استاد ق حین گردوندن برگه حضور غیاب بین ما: هرکی حس میکنه امروز باید منفی میگرفت منفی شو بذاره
- شانس اوردین منفی نذاشتم براتون
- یعنی کارت در حد تجدید دوره شدن بود منفی که هیچی
- یعنی حقش بود برای همتون منفی بذارم
- هر کدومتون که توی فلان کار به هر نحوی دخیل بود بره برای خودش منفی بذاره
- دارم بهت لطف میکنم که میگم فقط یه منفی برای خودت بذار
- خب، امروز کی منفی میگیره..
. - میدونی چرا منفی گرفتی؟
- بعد اعتراض میکنید که استاد ما چرا منفی گرفتیم
(من، امروز، 5 دقیقه مونده به پنج و نیم): استاد منفی هامونو بذارید ما بریم.
+ امروز کسی منفی نگرفت
+ گفت امروز روز خنثی ای بود (یعنی نه خوب، نه بد!!!)
+ فک کنم بیشتر دوست میداشت ما منفی میگرفتیم
+ من: استاد برای من جذاب ترین قسمت کارورزی همین قسمت منفی گذاشتناست
+ ما استاد ق را دوست میداریم
+ من فقط یک منفی دارم. از افتخارات گروهم